خاندان بزغش شیرازیبُزْغُشِ شیرازی، خاندانی از عالمان و عارفان سلسله سهروردیه که در فاصله سدههای (۷-۱۰ق/۱۳-۱۶م) در شیراز میزیستهاند و طریقت عرفانی بزغشیه، از شعبههای طریقه سهروردیه به آنان منسوب است. فهرست مندرجات۲ - افراد مشهور خاندان ۲.۱ - نجیبالدین علی بن بزغش ۲.۱.۱ - معرفی اجمالی ۲.۱.۲ - انتخاب نام ۲.۱.۳ - شرح احوال نجیبالدین ۲.۱.۴ - مریدان وی ۲.۱.۵ - اعتبار نجیبالدین در شیراز ۲.۱.۶ - وفات ۲.۱.۷ - صاحب تصانیف عرفانی ۲.۲ - عبدالرحمان بن علی ۲.۲.۱ - تولد ۲.۲.۲ - تحصیلات ۲.۲.۳ - مریدان وی ۲.۲.۴ - وفات ۲.۲.۵ - اثر وی ۲.۳ - صدرالدین جنید بن فضلالله ۲.۳.۱ - کسب علم ۲.۳.۲ - وفات ۲.۳.۳ - آثار وی ۲.۴ - ابوسعید بزغش ۳ - فهرست منابع ۴ - پانویس ۵ - منبع ۱ - نسب خاندان بزغشنسبت این خاندان به شخصی به نام بزغش بزغوش، و به گفته فصیحخوافی [۱]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۴۷، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۳۳۹ش.
بزغش بن عبدالله (که لقب او را رومی و کنیهاش را ابومنصور آورده است) میرسد. بزغش نامی است ترکی و ظاهراً مرکب از بوز، یعنی خاکستری و قوش به معنی پرنده یا باز. [۳]
سامی، شمسالدین، قاموس ترکی، ج۱، ص۳۱۱، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۳۱۷ق.
[۴]
سامی، شمسالدین، قاموس ترکی، ج۱، ص۱۱۰۰-۱۰۱۱، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۳۱۷ق.
۲ - افراد مشهور خاندانبرخی از افراد شاخص خاندان بزغش شیرازی عبارتند از: ۲.۱ - نجیبالدین علی بن بزغشنجیبالدین علی بن بزغش (د ۶۷۸ق/۱۲۷۹م)، عالم و عارف مشهور طریقت سهروردیه بود. ۲.۱.۱ - معرفی اجمالیاز او با القاب و عناوینی چون «شیخالشیوخ المحققین»، «کهفالواصلین» و «امامائمه دهر» یاد کردهاند. [۵]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۱۹۳، بمبئی، ۲۶۹ق.
[۶]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
اصل وی از شام، و پدرش بزغش از تجار و ثروتمندان بزرگ آن دیار بود که ظاهراً در اواخر سده۶ق به شیراز آمد، در آنجا اقامت گزید و با دختر قاضی شرفالدین محمدحسنیحسینی (د ۶۴۱ق/۱۲۴۳م) ازدواج کرد. ثمره این ازدواج نجیبالدین علی، سرسلسله عارفان بزغشیه بود [۷]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۴- ۳۳۵، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۸]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، هزار مزار، ص۳۷۲_۳۷۳، ترجمه شدالازار، ترجمه عیسی بن جنید شیرازی، به کوشش عبدالوهاب نورانی وصال، شیراز، ۳۶۴ش.
[۹]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۴، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
[۱۰]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۲۰۲، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۱۱]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۲۹۲- ۲۹۳، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
تاریخ ولادت او را تنها احمد زرکوب در ۵۹۴ق/۱۱۹۸م ذکر کرده است. [۱۲]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۷۸، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
۲.۱.۲ - انتخاب نامجنید شیرازی [۱۳]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۵، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۱۴]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، هزار مزار، ص۳۷۲_۳۷۳، ترجمه شدالازار، ترجمه عیسی بن جنید شیرازی، به کوشش عبدالوهاب نورانی وصال، شیراز، ۳۶۴ش.
و به تبع او دیگران، گفتهاند که پیش از ولادت وی امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) در خواب به پدرش بشارت فرزندی نجیب و صالح داد و به همین سبب، پدرش او را علی نام نهاد و به نجیبالدین ملقبش ساخت. [۱۵]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۴، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
[۱۶]
رازی، امیناحمد، هفت اقلیم، ج۱، ص۱۸۴، تهران، ۳۴۰ش.
۲.۱.۳ - شرح احوال نجیبالدیندر شرح احوال نجیبالدین آمده است که از اوایل عمر به زهد و تصوف تمایل داشت و از تنعمات دنیوی دوری میجست و به جای لباسهای فاخری که پدرش برای او فراهم میآورد، پشمینه میپوشید؛ سرانجام، دردِ طلب در او فزونی یافت و پس از مدتی گوشهنشینی، در پی رؤیایی صادقه، ارشاد و هدایت وی در طریق تصوف به شیخ شهابالدین سهروردی (د ۶۳۲ق/۱۲۳۵م) واگذار شد [۱۷]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۱۸]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۱۹]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۴- ۴۷۵، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
[۲۰]
ابن عثمان، محمود، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، ج۱، ص۴۲۹-۴۳۰، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۳۳۳ش.
و او با کسب اجازه از پدر از طریق بغداد رهسپار حجاز گردید. به گفته جامی در این سفر شیخ شمسالدین صفی نیز با او همراه بود. [۲۱]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۸۱، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
از این سخن جامی که «وی شیخ شمسالدین صفی بر شیخ نجیبالدین قرآن خوانده، و شیخ نجیبالدین بر وی چیزی از فقه»، چنین بر میآید که او پیش از آغاز سلوک در طریق تصوف، علوم دینی، از جمله فقه را در زادگاه خود آموخته بود. نجیب الدین در بغداد با شیخ شهابالدین سهروردی ملاقات کرد و به سلک مریدان او پیوست. وی چندین سال در خدمت شیخ شهابالدین به سیر و سلوک عرفانی پرداخت و از او خرقه ارادت دریافت. وی علاوه بر طی مراحل عملی سلوک، برخی از مصنفات شیخ از جمله عوارف المعارف، و نیز برخی آثار عرفانی دیگر را نزد او فرا گرفت. [۲۲]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۲۳]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۲۴]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۵، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
[۲۵]
شرفالدین، ابراهیم، «تحفة العرفان»، ج۱، ص۲۳، روزبهان نامه، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ۳۴۷ش.
[۲۶]
ابن عثمان، محمود، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، ج۱، ص۴۲۹-۴۳۰، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۳۳۳ش.
پس از آن، با اجازه شیخ- به احتمال در دهه ۲۰ق- به زادگاه خود بازگشت و در آنجا تاهل اختیار کرد. نجیبالدین خانقاهی در شیراز ساخت و به ارشاد و هدایت خلق و نیز تعلیم علوم و معارف صوفیه پرداخت. وی علاوه بر پرداختن به مباحث تصوف، حدیث نیز روایت میکرد. [۲۷]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۲۸]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۰۶_ ۳۳۶، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۲۹]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، هزار مزار، ص۳۷۳_۳۷۴، ترجمه شدالازار، ترجمه عیسی بن جنید شیرازی، به کوشش عبدالوهاب نورانی وصال، شیراز، ۳۶۴ش.
[۳۰]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۵، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
۲.۱.۴ - مریدان وینجیبالدین مریدان بسیاری تربیت کرد که برخی از آنان در شمار مشهورترین و بزرگترین عالمان و عارفان عصر خود بودند؛ از آن جمله میتوان به سعیدالدین محمد بن احمد فرغانی (د ۶۹۹ق/۱۳۰۰م)، علامه قطبالدین شیرازی (د ۷۱۰ق/۱۳۱۰م) و ظهیرالدین عبدالرحمان فرزند خود شیخ نجیبالدین اشاره کرد. فرغانی خود از شیخ نجیبالدین به عنوان شیخ خرقه خود یاد کردهاست. [۳۱]
فرغانی، محمد، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۴، مناهج العباد الی المعاد، استانبول، ۹۹۰م.
[۳۲]
قطبالدین شیرازی، محمود، درة التاج، ج۱، ص۲۶۲_ ۲۶۶، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۳۶۹ش.
[۳۳]
ابن عثمان، محمود، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، ج۱، ص۴۲۹، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۳۳۳ش.
[۳۴]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۷۷- ۱۷۸، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۳۵]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۵۵۸ -۵۶۰، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
برخی دیگر از مریدان و ارادتمندان وی اینانند: شهابالدین زرکوب شیرازی، پدر احمد زرکوب شیرازی؛ شیخ بهاءالدین ابوبکر بن جمالالدین محمد باکالنجار (باکالیجار)؟ (د ۷۱۲ق/۱۳۱۲م)؛ [۳۶]
روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۳۴۹ش.
نورالدین عبدالصمد بن علی اصفهانی؛ شیخ نورالدین عبدالقادر، معروف به حکیم (د ۶۹۸ق/ ۱۲۹۹م)؛ و ابن قنّاد. [۳۷]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۳۵، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۳۸]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۸۱_ ۸۳، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۳۹]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۱۵۴، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۴۰]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۰۶_ ۳۰۹، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۴۱]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۹۲_ ۳۹۴، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۴۲]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۸۲، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
علاوه بر اینها، بزرگان دیگری از جمله شیخاحمد بن عبدالله، معروف به شهره (د ۶۲۳ق/۱۲۲۶م) و شیخ ابوموسی محبالدین جعفر بن مکی بن جعفر موصلی (د ۷۱۱ق/۱۳۱۱م) نیز از مصاحبان و معاشران وی بودهاند. [۴۳]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۱۴۳_ ۱۴۵، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۴۴]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۸۵، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۴۵]
قزوینی، محمد، حاشیه بر شد الازار، ج۱، ص۳۸۵.
۲.۱.۵ - اعتبار نجیبالدین در شیرازنجیبالدین در شیراز از شهرت و اعتبار بسزایی برخوردار شد، تا آنجا که آوازه او مشتاقان و طالبانی چون شیخاوحدالدین عبدالله بلیانی (د ۶۸۳ یا ۶۸۶ق)، تاجالدین دُزلقی و شیخصفیالدین اردبیلی (د ۷۳۵ق) را به شیراز کشانید. [۴۶]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
[۴۷]
ابن بزاز، توکل، صفوة الصفا، ج۱، ص۹۵_ ۹۷، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، اردبیل، ۳۷۳ش.
[۴۸]
ابن بزاز، توکل، صفوة الصفا، ج۱، ص۲۲۵_ ۲۲۸، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، اردبیل، ۳۷۳ش.
علاوه بر صوفیه، دولتمردان نیز دیدار شیخ را مغتنم میشمردند، چنانکه اَنکیانو، امیر مغول که در ۶۶۷ق/۱۲۶۹م از طرف اباقاخان، پسر هولاکو به حکومت فارس منصوب شد، به دیدار شیخ رفت. [۴۹]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴، بمبئی، ۲۶۹ق.
۲.۱.۶ - وفاتشیخ نجیبالدین در شیراز درگذشت و جنازه او را در خانقاه خودش، در نزدیکی محله باغ قتلغ یا قطلغ به خاک سپردند [۵۰]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۷۸، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۵۱]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۷، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۵۲]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ۳۴۷، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۳۳۹ش.
[۵۳]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۶، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
[۵۴]
لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیا، ج۲، ص۲۸، لکهنو، ۲۹۰ق/۸۷۳م.
که مزار او را در بغداد دانسته است. قاضی سیدمجتبی عثمانی در رثای او قصیدهای سروده که ابیاتی از آن در شد الازار جنید شیرازی [۵۵]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۷- ۳۳۸، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
آمده است. در سده ۸ق، به دستور ملکخاتون، دختر محمود شاه اینجو بر مزار شیخ گنبدی ساختند و در اطراف آن مدرسه و عمارتهای دیگر بنا کردند. [۵۶]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۷۸، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
۲.۱.۷ - صاحب تصانیف عرفانیهرچند نجیب الدین را صاحب سخنان لطیف و رسالهها و تصانیف عرفانی دانستهاند [۵۷]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۶، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۵۸]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، هزار مزار، ص۳۷۳، ترجمه شدالازار، ترجمه عیسی بن جنید شیرازی، به کوشش عبدالوهاب نورانی وصال، شیراز، ۳۶۴ش.
[۵۹]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۵، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
اما بجز سخنان نغز و عرفانی او در پاسخ به پرسشهای انکیانو، اثر دیگری از او به جای نمانده است. وی در پاسخ به سؤال انکیانو درباره حقیقت انسان، عوالم ملک و ملکوت را به صدفی تشبیه کرده که وجود انسان گوهراندرون آن است. باز در وجود انسان نیز دل، سپس عقل فیاض و پس از آن، نور معرفت خداوند را نیز چون صدفهای تو در تویی دانسته است که از آن میان، نور دل عارف چون اشعه آفتاب نورانی در مقابل چراغ و شمع و مشعل است. [۶۰]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۱۹۳_ ۱۹۴، بمبئی، ۲۶۹ق.
۲.۲ - عبدالرحمان بن علیظهیرالدین عبدالرحمان بن علی بن بزغش (د ۷۱۴ق/۱۳۱۴م)، مکنی به ابوالنجاشی، عالم و عارف طریقه سهروردیه بود. ۲.۲.۱ - تولدوی در شیراز ولادت یافت. تولد او با توجه به گفته جنید شیرازی [۶۱]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۸، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
و به تبع او جامی، [۶۲]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۶، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
دائر بر اینکه در زمان حاملگی مادرش، شیخشهابالدین سهروردی پارهای از خرقه خود را برای وی فرستاد، میبایست در حیات سهروردی، یعنی پیش از ۶۳۲ق بوده باشد.۲.۲.۲ - تحصیلاتظهیرالدین نزد پدر علوم و معارف صوفیه را فرا گرفت و بیشتر عمر خود را در شیراز و در خدمت پدر گذراند و تنها یکبار در زمان حیات نجیبالدین به حج رفت [۶۳]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۸-۳۳۹، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۶۴]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، هزار مزار، ص۳۷۵، ترجمه شدالازار، ترجمه عیسی بن جنید شیرازی، به کوشش عبدالوهاب نورانی وصال، شیراز، ۳۶۴ش.
[۶۵]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۶، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
وی علاوه بر پدر، نزد علما و بزرگان دیگر، از جمله شرفالدین عمر بن زکی بوشکانی (د ۶۸۰ق/۱۲۸۱م) نیز شاگردی کرد، [۶۶]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۲۹۷_ ۲۹۸، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۶۷]
اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، ج۱، ص۴۳۳، نسخه خطی کتابخانه ملی ملک، شم ۳۲۴.
که نام او را عبدالله آورده است.۲.۱.۴ - مریدان ویظهیرالدین پس از وفات شیخنجیبالدین، عهدهدار مسند وی شد و به تعلیم علومدینی و معارف صوفیه همت گماشت. در حوزه درس و ارشاد او، مریدان بسیاری گرد آمدند و علما و عارفان بزرگ و صاحبنامی چون عبدالرزاق کاشانی (د ۷۳۶ق/۱۳۳۶م)، عزالدین محمود بن علی کاشانی (د ۷۳۵ق)، ابوالبقاء عبدالله بن محمود بن حسن شیرازی (د ۷۷۲ق/۱۳۷۰م)، و نیز احمد زرکوب شیرازی مؤلف شیرازنامه در شمار شاگردان و مریدان او بودند [۶۸]
عبدالرزاق کاشانی، کمالالدین، «مکتوب»، ج۱، ص۳۴۱، مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۳۶۹ش.
[۶۹]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۷۰]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۷۰_ ۷۱، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۷۱]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۷۳، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۷۲]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۸۴_ ۸۵، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۷۳]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۱۲۱_ ۱۲۲، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۷۴]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۲۷۰، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۷۵]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۸۲_ ۴۸۷، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
احمد زرکوب [۷۶]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
در ۷۱۳ق نزد ظهیرالدین قسمتی از کتاب عوارفالمعارف سهروردی را خوانده، و از او اجازه تدریس آن را دریافت داشته است. عبدالرزاق کاشانی نیز در نامهای که به علاءالدوله سمنانی د ۷۳۶ق نوشته، [۷۷]
عبدالرزاق کاشانی، کمالالدین، «مکتوب»، ج۱، ص۳۴۱، مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۳۶۹ش.
اشاره کرده است که صحبت ظهیرالدین را درک کرده، و او را موافق با مساله وحدت وجود ابن عربی یافته است. اما به گفته ابن بزاز، [۷۸]
ابن بزاز، توکل، صفوة الصفا، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، اردبیل، ۳۷۳ش.
صفیالدین اردبیلی که در پی یافتن پیری راهبر به شیراز سفر کرده بود، در ملاقات با ظهیرالدین او را ناتوان از حل مشکلات طریقتی خود یافت.۲.۱.۶ - وفاتوفات ظهیرالدین را برخی در ۷۱۴ق/۱۳۱۴م، [۷۹]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
و عدهای در ۷۱۶ق [۸۰]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۸۱]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۷۶، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش.
[۸۲]
داراشکوه، محمد، سفینة الاولیاء، ج۱، ص۱۱۴، کانپور، ۸۸۴م.
یاد کردهاند؛ [۸۳]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
[۸۴]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۳، ص۲۳، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۳۳۹ش.
که وفات او را در ۲۵ رمضان ۷۱۴دانسته است). مزار او در جوار پدرش در خانقاه محله قتلغ واقع است. [۸۵]
زرکوب، احمد، شیرازنامه، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش.
۲.۲.۵ - اثر ویتنها اثر او ترجمه عوارف المعارف سهروردی است که نسخهای از آن در کتابخانه برلین موجود است. این ترجمه همراه با تعلیقات و فصلی جداگانه در حل مشکلات عوارف المعارف است که ظاهراً ظهیرالدین خود موفق به تکمیل آن نشد و نوهاش شیخ صدرالدین جنید آن را به اتمام رسانید. [۸۶]
آستان قدس، فهرست، ج۶، ص۴۱۹_ ۴۲۰.
۲.۳ - صدرالدین جنید بن فضلاللهصدرالدین جنید بن فضلالله بن ظهیرالدین عبدالرحمان بن علی بن بزغش د ۷۹۱ق/۱۳۸۹م، محدث و عارف بود. جنید شیرازی [۸۷]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۳۹- ۳۴۱، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
از معاصران وی بوده، و او را «شیخالاسلام» و «قدوةالانام» خوانده، و از او با عناوین و القابی چون «مرشد کامل»، «مکمل فاضل» و «جامع میان علم ظاهر و علم باطن و...» یاد کرده است.۲.۳.۱ - کسب علموی از دوران کودکی به کسب علم روی آورد [۸۸]
آستان قدس، فهرست، ج۶، ص۴۱۹.
و سپس مدتی در بغداد نزد شیخ جبریل کردی به سیر و سلوک و خلوت نشینی پرداخت. پس از آن رهسپار مکه مکرمه گردید و چندی نیز در آنجا اقامت گزید؛ سپس به شام سفر کرد و نزد علمای آن دیار به تحصیل علم حدیث پرداخت. برخی از استادان وی که جملگی از فقها و محدثان مشهور شام بودهاند، اینانند: شیخ جمالالدین ابراهیم بن ابی البرکات حنبلی بعلبکی، معروف به ابن قرشیه د ۴۰ق/۳۳۹م، شیخ صلاحالدین خلیل بن کیکلدی علایی د ۷۶۱ق/۱۳۶۰م، شیخ علاءالدین علی بن ایوب مقدسی د ۷۴۸ق/۱۳۴۷م و زینب بنت احمد بن عبدالرحیم، معروف به بنت الکمال د ۷۴۰ق. [۸۹]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۴۰_ ۳۴۱، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۹۰]
قزوینی، محمد، حاشیه بر شد الازار، ج۱، ص۳۴۰_ ۳۴۱.
جنید شیرازی گوید که برخی از کتابهای فقه و حدیث را نزد او خوانده است. [۹۱]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۴۱، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
۲.۱.۶ - وفاتصدرالدین در ۷۹۱ق وفات یافت و در جوار نیاکانش به خاک سپرده شد. [۹۲]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۳۴۱، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
محمدنصیر فرصت از آرامگاهی به نام مزار شیخ جنید واقع در زاویهای در صحن مسجد حاجی باقر در محله دزک، و نیز حمامی در نزدیکی آن مسجد، معروف به حمام شیخ جنید یاد کرده، و به سبب از میان رفتن خطوط روی سنگ مزار در انتساب آن به جنید تردید کرده است. [۹۳]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۴۶۴_ ۴۶۵، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
۲.۳.۳ - آثار وی۱. المعارف فی ترجمة العوارف، ذیلی است بر کتاب عوارف المعارف که ظاهراً برای تکمیل شرحی که جدش ظهیرالدین به اتمام آن توفیق نیافته بود، نوشته شده است. [۹۴]
آستان قدس، فهرست، ج۶، ص۴۱۹_ ۴۲۰.
از آنجا که صدرالدین این کتاب را به نام شاه شجاع آل مظفر د ۷۸۶ق/۱۳۸۴م نوشت، تاریخ تالیف آن را در حدود سال ۷۷۵ق حدس زدهاند. [۹۵]
آستان قدس، فهرست، ج۶، ص۴۱۹_ ۴۲۰.
[۹۶]
منزوی، خطی، ج۲، ص۱۱۵۴.
از این اثر نسخهای در کیمبریج و نسخهای دیگر با عنوان ذیل عوارف المعارف شم ۱۵۷ در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است. [۹۷]
آستان قدس، فهرست، ج۶، ص۴۱۹_ ۴۲۰.
۲. نقاوة الاخبار من النقلة الاخیار فی شرح احادیث النبی المختار، که از آن با عنوان شرح احادیث نبویّه نیز یاد شده است. [۹۸]
جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، ج۱، ص۴۶۴_ ۴۶۵، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش.
[۹۹]
مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۱، ص۴۳۴، تبریز، چاپخانه شفق.
بغدادی به اشتباه، شد الازار تالیف جنید شیرازی را به او نسبت داده است. [۱۰۰]
بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، ص۲۵۸.
۲.۴ - ابوسعید بزغشابوسعید بزغش، شاعر و عارف. دانستههای ما درباره ابوسعید بسیاراندک است. از آنجا که نویسندگان پیش از اوحدی بلیانی از وی نام نبردهاند و اوحدی نیز [۱۰۱]
اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، ج۱، ص۲۵، نسخه خطی کتابخانه ملی ملک، شم ۳۲۴.
به گونهای از او سخن میگوید که گویی از هم عصران او بوده، میتوان احتمال داد که در سده ۱۰ق/۱۶م میزیسته است. علاوه بر این، صاحب طرائق الحقائق [۱۰۲]
معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج۲، ص۳۵۶، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۳۹- ۳۴۵ش.
از شخصی به نام شیخ سعدالدین ابوسعید علوی حسینی بزغشی یاد کرده که مرید پیر جمالالدین اردستانی، از عارفان سده ۹ق [۱۰۳]
روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۳۴۹ش.
بوده است. اگر وی همان ابوسعید بزغش باشد، میبایست در فاصله نیمه دوم سده ۹ق تا نیمه اول سده ۱۰ق زنده بوده باشد. اوحدی بلیانی او را «خوش طبیعت، با مزه سخن، نیکو قریحت» معرفی نموده، و برخی از اشعار او را نقل کرده است. [۱۰۴]
اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، ج۱، ص۲۵، نسخه خطی کتابخانه ملی ملک، شم ۳۲۴.
[۱۰۵]
هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین، به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، ۳۴۴ش.
۳ - فهرست منابع(۱) آستان قدس، فهرست. (۲) ابن بزاز توکل، صفوة الصفا، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، اردبیل، ۳۷۳ش. (۳) ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م. (۴) احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۳۵۰ش. (۵) اوحدی بلیانی محمد، عرفات العاشقین، نسخه خطی کتابخانه ملی ملک، شم ۳۲۴. (۶) بغدادی، هدیة العارفین. (۷) جامی عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۳۷۰ش. (۸) جنید شیرازی ابوالقاسم، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۳۲۸ش. (۹) جنید شیرازی ابوالقاسم، هزار مزار ترجمه شدالازار، ترجمه عیسی بن جنید شیرازی، به کوشش عبدالوهاب نورانی وصال، شیراز، ۳۶۴ش. (۱۰) داراشکوه محمد، سفینة الاولیاء، کانپور، ۸۸۴م. (۱۱) رازی امیناحمد، هفت اقلیم، تهران، ۳۴۰ش. (۱۲) روملو حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۳۴۹ش. (۱۳) سامی شمسالدین، قاموس ترکی، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۳۱۷ق. (۱۴) شرفالدین ابراهیم، «تحفة العرفان»، روزبهان نامه، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ۳۴۷ش. (۱۵) عبدالرزاق کاشانی کمالالدین، «مکتوب»، مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۳۶۹ش. (۱۶) غلام سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، لکهنو، ۲۹۰ق/۸۷۳م. (۱۷) فرصت محمدنصیر، آثار عجم، تهران، ۳۶۲ش. (۱۸) فرغانی، محمد، مناهج العباد الی المعاد، استانبول، ۹۹۰م. (۱۹) فصیح خوافی احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۳۳۹ش. (۲۰) قزوینی محمد، حاشیه بر شد الازار نک: هم، جنید شیرازی. (۲۱) محمود ابن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۳۳۳ش. (۲۲) مدرس محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، چاپخانه شفق. (۲۳) معصومعلیشاه محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۳۳۹- ۳۴۵ش. (۲۴) منزوی، خطی. (۲۵) وصاف، تاریخ، بمبئی، ۲۶۹ق. (۲۶) هدایت رضاقلی، ریاض العارفین، به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، ۳۴۴ش. (۲۷) قطبالدین شیرازی محمود، درة التاج، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۳۶۹ش. ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بزغش شیرازی»، شماره۴۸۴۳. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|